پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۴۴۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

عزیزخانم دستی به موهای کوتاه و قهوه‌ایش که تا نزدیک گوشش می‌رسید کشید و گفت:
- کی عازم سفر می‌شی؟
خوشحال و با نیش باز گفتم:
- فردا.
عزیزخانم سرش و تکون داد و گفت:
- باشه، یه قلم کاغذ بردار لیست هرچی‌نیاز سفرته رو بنویس بده به مهران.
با اشتیاق پریدم تو بغل عزیزخانم و گفتم:
- عزیز دردت به جونم.
عزیزخانم من و از خودش جدا کرد و با خنده گفت:
- فقط زود برگرد پیشم چو

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.