پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۴۴۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

متعجب گفتم:
- اینا چیه؟
تو هوا تکون داد و گفت:
- کلیدن دیگه مادر مشخص نیست؟
پقی زدم زیر خنده و گفتم:
- عزیزخانم، من و دست کم گرفتین؟ یعنی این‌قدر خنگ می‌زنم؟ منظورم اینه به چه کار من میان؟
عزیزخانم با خنده‌ی من خندید و گفت:
- اینا کلیدای ویلای رشته، ویلا که خالیه و داره خاک می‌خوره. تو هم که وقتی خودمون ویلا داریم، محالاته بذارم بری هتل.
تشکر کردم و گفتم:
-

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.