در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۴۵۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
- نمیدونم یه حالی شد که ما رو دید! چشمش که به ما افتاد لبخندش رو جمع کرد و مات نگاهمون کرد؛ ولی خب فرهاد اصلا چیزی در این مورد نگفته.
ستاره سرش را بالا انداخت و با اطمینان گفت:
- نه بابا! حتما همونه که اول گفتی! وگرنه چرا باید دعوتت ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Hoda
00👍