سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و بیست و دوم
زمان ارسال : ۴۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
سرم رو روی بالش فشار دادم که نفس عمیقی سر داد و حرصی گفت: پاشو برو بیرون یکی الان میاد.
- بذار بیان، ما که کاری نمیکنیم.
دوباره از جاش بلند شد و نشست و گفت: بله کاری نمیکنیم ولی جفتمون رو یه تخت دراز کشیدیم.
منم نشستم و همون طور که بالشش رو توی بغلم میگرفتم گفتم: بهشون بگو از آمریکا اومدم... سبک زندگیم متفاوته.
خواست چیزی بگه که چند تقه به در خورد و بعد بدون اینکه اجازه ور
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Asma
00اولین رمانیه که انقدر برای خوندنش هیجان دارم 😍