در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی
زمان ارسال : ۴۵۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
*****
حالا چند روزی از آن صبح گذشته بود. از آن روزی که به فرهاد گفته بود بهتر است مدتی یکدیگر را نبینند تا آبها از آسیاب بیافتد!
پشت پنجره نشسته بود و از پشت شیشهی صاف و تمیزی که به تازگی آن را برق انداخته بود، به گربهی سیاه کنار حوض ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ابر بهار
00دوست ندارم جلو جلو برم ببینم چی شد ولی خیلی کنجکاوم بدونم گلشن عاشق فرهاد میشه یا نه... اینکه فرهاد بلاخره هدفش از این ازدواج چیه و واقعا عاشق گلشنه ... پیمان چرا یهو غیبش زد خیلی کنجکاوم 😅😬