پارت ششم

زمان ارسال : ۴۸۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

سودا لبش رو جمع کرد و یه ابروش رو بالا انداخت و با نگاه تحقیر آمیزی گفت: اونوقت با چی؟... نکنه میخوای خودت و اون دوست چلمنت پیاده شین و موتورش رو بدی به ما...


پسره که از حاضر جوابی سودا دور ورداشته بود گفت: نه چرا ما پیاده شیم... شما ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.