پارت چهارم

زمان ارسال : ۴۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

عاشق این بودم که حرصش رو در بیارم.. با صدای نسبتا بلندی گفتم: نخودی با من مهربون تر باش.. اگر بار گران بودیم و رفتیم/ اگر نامهربان بودیم و رفتیم


انگار یه سوزن بهش زدن که تمام حرصش فروکش کرد و با بغض گفت: سودا.. مرگ من راست میگی؟.. هر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.