پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۴۲۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

فرهاد چیزی نگفت. همچنان همان‌جا ایستاده بود و آنقدر در آن چهره‌ای که در نظرش پری گونه می‌آمد غرق شده بود که چیز زیادی از حرف‌های گلشن دستگیرش نشده بود!

به ناگاه به یاد تمام آن چرت و پرت هایی افتاد که آن روز در آن کافه تحویل گلشن داده بود! گمان ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید