پارت دوم

زمان ارسال : ۴۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

کیفم را از روی صندلی برداشتم، حداد را یک ماه بود که می‌شناختم. از آن آدم‌هایی بود که زود با آدمها صمیمی می‌شوند و آدم هم دلش نمی‌آمد با او صمیمی نشود‌. او یک کارمند بازنشسته‌ای بود که مغازه‌ی عطر فروشی هم داشت و در کنار آن استاد خطاطی هم بود! شخصیتش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.