پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۲۵۱ روز پیش

وارد اتاق که شد با دیدن افرا روی تخت، ابروهایش در هم گره خورد. سرم به دستش وصل بود و رنگ‌پریده به نظر می‌رسید. آهسته لبه‌ی تخت، کنار پاهای دخترک نشست. دستی را که آزاد بود، به آرامی نوازش کرد. متوجه لرزش پلک‌های افرا شد؛ پس بیدار بود!
صدای زمختش سکوت اتاق را شکست.
- ببین با خودت چکار کردی... اگه فرار نمی‌کردی که این‌جوری نمی‌شد. فکر کردی بهت آسیب می‌زنم؟ مثلا میومدی تو خونه، چکار

79
37,618 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فخری

    00

    بسیار عالی

    ۸ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم، همراهی‌تون باعث افتخاره

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید