پارت چهل و دوم :

جرئت نداشتم به صورتش نگاه کنم، شایدم فقط روی نگاه کردن بهش و نداشتم. تمام اون شب مثل کابوس جلوی چشمام بود؛اما بخشی از اون که مربوط به بابا می‌شد از همش سخت‌تر بود.

- می‌دونم که باید بگم غلط کردم... می خوام بگم... یعنی... غلط کردم...

هن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.