پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت هفده :
_ب…بهت ن…نگفتن؟
با صدایش از اعماق افکارم بیرون کشیده شدم.
چشمانم را به چشمانش سپردم.
_نه…تا جایی ام که میدونم، تست هوشیت نرماله، نخبه نیستی، پس ماهی ام نیستی!
خیره نگاهم میکرد،چشم از جشمانش گرفتم و دستانم را درون جیب شلوارم فرو بردم.
_پ…پس چ.. چرا ب… بهم میگن پ…پیرانا؟
لبخند دندان نمایی زدم:
_پیرانا…یکی از خطرناک ترین آبزی های دنیاست…کوچیک و تر
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Nadi
10نفسسس گیرررررر
۹ ماه پیشHASTI
10عالی👌👌
۱ سال پیشزینب
10واییییییییییی فقط منتظرم بریم لحظه های هیجان انگیز رمان 🥺❤
۱ سال پیشفریماه
70فقط منم که دلم میخواد پاتریک و خفه کنم
۱ سال پیشfatemeh
30عاشقتم مرجان دیوانه قلمت شدم به قدری رماناتو دوست دارم که بالای صد بار خوندمشون به خصوص کلاهداران بعد از خوندنش میشه گفت که کلت میزاشتم روی سر دوستام و مجوبورشون میکردم کع رماناتو بخونن 🤣
۱ سال پیشsagi
30من منتظر میمونمممممم من ۲۰ ساعت منتظر میمونمممممم😭😭😭
۱ سال پیشSaniya
100رستاک هنوزم برام مبهم هست حتی یه درصدم حس میکنم چیزی ازش نفهمیدم و هنوز راجبش چیز هایی هست که باید فهمید و تا بفهمیم من که فسیییل شدم:)
۱ سال پیشHana
50خسته نباشی مثل همیشه عالی و خفن بوووود😭💕
۱ سال پیش
Farnaz
10قربون رستاک بچم بشم من