پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۴۶۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه

گلشن پیشانی‌اش را چسباند به شیشه‌ی بخار گرفته و خنکِ در آهنی. چشمانش را بسته بود. به شبی که گذشت بارها و بارها فکر کرد. چهره‌ی پیمان مدام به یادش می‌آمد و همین باعث سردردش شده بود.

ستاره بارها سراغش را گرفته بود و به صورت تب دارش دست می‌کشید. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.