زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت نود و چهارم :
حوله رو انداختم دور گردنمو با بطری آب حرکت کردم سمت پلهها.
آرمان و البرز:
- کجا؟!
- قدم بزنم.
آرمان:
- اینجا تبریز یا تهران نیست رخشا... ونیزه. لازمه بهت یادآوری کنم مافیای ایتالیایی چقدر خطرناکن نه؟
با همون نگاه جدی برگشتم سمتش:
- خطرناکتر از ماهان؟ به نظرم ممکن نیست. منم که فردا میخوام برم تو دل مهمونی خطرناکترین مافیای ایتالیایی- ایرانی. شوهرم اونجاست و ب
مطالعهی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۴۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فریبا
11چه لزومی داره از فواید دروغین بی حجابی اینجا بگین؟
۱ سال پیشیاسمین
00عالی بود فقط کاش مثل جلد اول کامل میشد دانلود کرد بعد خوندش
۱ سال پیشالنا
00عالیه همینجوری قوی ادامه بده نویسنده جون💜🫂
۱ سال پیشسپیده
00میگما از افراد ماهانه؟
۲ سال پیشD
40فکر کنم همونی که دزدیده بودش تو فصل اول
۲ سال پیشفاطمه
30این دیگه کی بود که رخشا میشناسه؟
۲ سال پیش
برازنده
00فکر کنم بابای سام بود یعنی ممکنه زنده باشه؟