زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۴۵۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
حوله رو انداختم دور گردنمو با بطری آب حرکت کردم سمت پلهها.
آرمان و البرز:
- کجا؟!
- قدم بزنم.
آرمان:
- اینجا تبریز یا تهران نیست رخشا... ونیزه. لازمه بهت یادآوری کنم مافیای ایتالیایی چقدر خطرناکن نه؟
با همون نگاه جدی برگشتم سمتش:
- خطرناکتر از ماهان؟ به نظرم ممکن نیست. منم که فردا میخوام برم تو دل مهمونی خطرناکترین مافیای ایتالیایی- ایرانی. شوهرم اونجاست و ب
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
یاسمین
00عالی بود فقط کاش مثل جلد اول کامل میشد دانلود کرد بعد خوندش
۱ سال پیشالنا
00عالیه همینجوری قوی ادامه بده نویسنده جون💜🫂
۱ سال پیشسپیده
00میگما از افراد ماهانه؟
۱ سال پیشD
40فکر کنم همونی که دزدیده بودش تو فصل اول
۱ سال پیشفاطمه
30این دیگه کی بود که رخشا میشناسه؟
۱ سال پیش
فریبا
01چه لزومی داره از فواید دروغین بی حجابی اینجا بگین؟