پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۴۳۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

فریال به حیاط خانه رفت، می خواست جای خلوتی پیدا کند و با فرهاد در مورد جمله ای که گفته بود، مفصل حرف بزند، اما پیش از آنکه شماره‌ی او را بگیرد نام پیمان بر روی صفحه‌ی موبایلش نقش بست. آیکون سبز رنگ را کشید‌.

- الو پیمان جان!

- سلام حالت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید