پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۴۳۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

و باز هم به گریه افتاد... فرهاد انگشتان شصت و اشاره‌اش را روی چشمانش فشرد. از کار دنیا واقعا کسی سر در نمیاورد! به این فکر می‌کرد که چرا عشق، آدم‌ها را توی دنیا درست و حسابی تقسیم نمی‌کند؟ کسی که دوستش داری او دوستت ندارد و کسی که دوستت دارد تو دوستش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید