تو را در خواب هایم دیدم به قلم فرگل حسینی
پارت نهم
زمان ارسال : ۴۶۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
پشت سر ماه منیر راه افتادم.بهار بود وطبیعتا باید هوا رو به گرمی می رفت. اما امسال، انگار هوای سرد قصد دل کندن نداشت.
برای همین شانه هایم در قسمتی از لباس که باز بود لرزیدند.
اصلا قصدم از انتخاب این لباس، که مرا شکل مترسک های سرحالیز کرده بود، را نمی دانستم.
هوای دیدن جاوید مرا کمی خنگ ودستپاچه کرده بود.
خانه شکل سُنتی داشت ولی معماری شیک وباکلاسی داشت.
من فقط یک بار پا
H, J
00مرسی عزیزم خیلی رمان خوبیه👍👍❤❤