زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت نود و دوم
زمان ارسال : ۴۶۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
مایک بیهیچ حرکتی شنونده حرفام بود:
- قربان من با اطلاع قبلی از وضعیت و خود واقعیتون با شما موندم. خوشحالم که بلاخره دارید خودتون رو به من نشون میدید.
ازش فاصله گرفتم و حرکت کردم.
متوجه شدم همراهمه.
***
آرمان#
به مهسای ایستاده لبه پنجره نزدیک شدم.
به خیابونای مملوء ونیز خیره بود.
پیچکوار دستامو دور کمرش تابوندم و روی موهاشو بوسیدم.
ذرهای چرخید طر
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سبحان
00سلام خسته نباشین واقعا رمانتون عالیه من بی صبرانه منتظر پایانشم❤
۱ سال پیششیرین
00عالی بود
۱ سال پیشسپیده
۲۰ ساله 00ک چی مثلا بعد هشت روز پارت گذاشتین آدم یادش رفته پارتهای قبل چ اتفاقی افتاده
۱ سال پیشSs
30چه عجبببب
۱ سال پیشحسیبه
10واقعا پارت گذاری کم بود نفهمیدم چی شد الان 😭🙄الان دوباره 7روز دیگه صبر کنیم برای پارت جدید
۱ سال پیشفاطمه
42با این که بعد هفت روز پارت گذاشتین عالی بود
۱ سال پیش
شیوا
00کلا رمان خوبیه در اصل عالیه