زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت نود و دوم :
مایک بیهیچ حرکتی شنونده حرفام بود:
- قربان من با اطلاع قبلی از وضعیت و خود واقعیتون با شما موندم. خوشحالم که بلاخره دارید خودتون رو به من نشون میدید.
ازش فاصله گرفتم و حرکت کردم.
متوجه شدم همراهمه.
***
آرمان#
به مهسای ایستاده لبه پنجره نزدیک شدم.
به خیابونای مملوء ونیز خیره بود.
پیچکوار دستامو دور کمرش تابوندم و روی موهاشو بوسیدم.
ذرهای چرخید طر
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۴۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سبحان
00سلام خسته نباشین واقعا رمانتون عالیه من بی صبرانه منتظر پایانشم❤
۱ سال پیششیرین
00عالی بود
۱ سال پیشسپیده
00ک چی مثلا بعد هشت روز پارت گذاشتین آدم یادش رفته پارتهای قبل چ اتفاقی افتاده
۲ سال پیشSs
30چه عجبببب
۲ سال پیشحسیبه
10واقعا پارت گذاری کم بود نفهمیدم چی شد الان 😭🙄الان دوباره 7روز دیگه صبر کنیم برای پارت جدید
۲ سال پیشفاطمه
42با این که بعد هفت روز پارت گذاشتین عالی بود
۲ سال پیش
شیوا
00کلا رمان خوبیه در اصل عالیه