پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۲۶۵ روز پیش

صدای باز و بسته شدن در، توجه‌اش را جلب کرد. لبخندی تصنعی زد و گفت:
- دیدی الکی جو می‌دی! اومدش.
بلافاصله سمت در رفت. گندم سر از زیر پتو بیرون آورد و نگاه می‌کرد. دخترک در را باز کرد که با دیدن بهمن، خشکش زد. یاسی کنارش ایستاده بود و قدمی عقب‌تر از بهمن، پشتش پناه گرفته بود. اخم‌های افرا در هم گره خورد.
- خیر باشه... این وقت شب، این طرفا!
بهمن از مقابل یاسی کنار رفت و با اشاره‌ی

79
37,607 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید