ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت هفتم
زمان ارسال : ۴۸۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه
-جونت؟ جون یه آدم مفنگی و آلوده به چه درد من میخوره؟ من دنبال اون نواب بیپدرم، دنبال اون شوهر بیعرضهت که به زن خودشم رحم نکرد.
گیج و منگ نگاهش میکنم، چشمهاش دیگه اون سردی چند دقیقه قبل رو نداره، سفیدی چشمهاش به سرخی میزنه و دندون روی هم میکشه. لبهای خشک و ترک خوردهم رو تر میکنم و بیجونتر از قبل سر صاف میکنم:
-مگه نواب چیکار کرده؟ شما مگه طرف میز
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سما
۲۰ ساله 10ای من اشکام بند نمیاد نه نه😭😭😭😭😭😭
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
چرااا
۱ سال پیشسما
۲۰ ساله 00از سر گذشته این شخصی که نوشتی 😭
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
:)
۱ سال پیشنرگسی
00شبیه فیلم سینماییه هست .. یه فیلم پرسروصدا که زنه همینطور معتادو شوهرداشت وبعدصاحب کارشون سرشو تو آکواریوم پرازماهی های وحشی کرد.. اسم فیلمه یادم نمیاد 🤔
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
من این رمان رو از روی زندگی یه عزیزی که خیلی باهم نزدیکه نوشتم
۱ سال پیشثنا بانو
۳۰ ساله 00چقدر***میگه نمیدونم ول کن نیست 🥲🥲همیشه پای یه آدم نفهم در میان است🤣🤣🤣
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
😂😂😂
۱ سال پیشریحان
10وای چه هیجانی و جالب دستت طلا نویسنده جون❤
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
قربونت برم
۱ سال پیشآرامش
00مردک سه نقطه😡چرا دخترمو اذیت می کنی😡نواب بی ادب فرار کرده نیست نابودشه بی ادب😡نازنین جون مواظب دخترم باشیا🥺بلایی سرش نیارن گرچه این قصه سر دراز دارد(درست گفتم🤔)خسته نباشی عشقولم🥺🥰 بوس بوس😘🤩
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
😥😥😥دست من نیست که
۱ سال پیش
♥️♥️
00عالی