ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت هشتم
زمان ارسال : ۴۸۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه
-به... به... به جون...
بیحوصله نچی میکنه و دوباره سرم توی آکواریوم فرو میره. دلم میپیچه و ششهام رو پر میکنه، ماهی پفدار و نارنجی رنگی به سرعت به سمت صورتم شنا میکنه. دردی وحشتناکی حوالی چونهم میپیچه که برق از کلهم میپره و بیاختیار با کف دستهام به دو طرف شیشه آکواریوم میکوبم. موهام رو کش میده و سرم از آکواریوم خارج میشه و بهمحض بیرون اومدن سرم، چشم هام سیا
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
قربون شما
۱ سال پیشنفس
00بازم مث همیشه عاااااالی دست گلت درد نکنه بیچاره ماهرخ اون نواب گور ب گور شده کجا رفته اخه
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
پیداش میشه بالاخره
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
پیداش میشه بالاخره
۱ سال پیشسارای
۲۹ ساله 00سلام عالی بود، بیچاره ماهرخ😥😥
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
☹️☹️☹️
۱ سال پیشنرگس
00😘😘♥️♥️♥️
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
😍😍
۱ سال پیشثنا بانو
۳۰ ساله 00❤️ 🔥❤️ 🔥❤️ 🔥❤️ 🔥
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
😍❤️
۱ سال پیشمهیا
00قلمت خیلی قشنگه نویسنده جونم ایشالا که موفق باشی💙❤
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
فدای شما خانم
۱ سال پیشاسرا
00عالیه طولانی بودن پارت جالبه واینکه فهمیدم نواب چکارکرده
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
😍😍😍😍
۱ سال پیش
ریحان
00عالی تر از عالیی❤️