شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت دوم
زمان ارسال : ۴۷۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
دامن لباسش را جمع کرد، افسار را گرفت و با یک حرکت سوار اسب شد.
- و چرا فکر میکنن که من قراره پسر به دنیا بیارم؟
حرفهایش بیپرده بود و زانا خان با شرم نگاهش را دزدید و آرام گفت: چون تو تاقانه چهار برادری!
خنده عصبی کرد و افسار ر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نورا
10زیباست