سایه ی من به قلم زهرا باقری
پارت بیست و دوم :
ای خدا عجب غلطی کردم. فکرکنم این غرور لعنتیم یه روزی بدجوری پاچمو میگیره. خب دیوونه وقتی شجاعتشو نداری بگو ندارم!
- ببخشید مینا خانوم من، امشب ناخواسته حرفای پدرتونو شنیدم!
اولش متوجه نشدم میلاد داره از چی حرف میزنه؛ اما کمکم که دوزا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
الناز
20نکته دیگه در پارتی قبلی این بود وقتی به بقیه میگفت سر صدای بچه ای همسایه پشتی همشون تعجب میکردن چون اونا همسایه ای نداشتن😐😐😐