پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت ده
زمان ارسال : ۴۸۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
مقابل در ایستاده و سعی بر کنترل ضربان قلبم داشتم.
ناخواسته،با دیدن آن مرد عجیب درون مکعب شیشه ای اش استرس میگرفتم.
نفس عمیقی کشیدم و وارد سالن شدم.
نگاهی به نکهبان های سه گوشه سالن انداختم.
با قدم های بلند به سمت مکعب رفتم.
این مرد سال ها درون این قفس شیشه ای گیر افتاده بود…
این مرد سال ها با کسی حرف نزده بود.
زیر سنگینی نگاه نگهبان ها به سمت مکعب رفتم.
در همان
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Boshra
10خیلی خفنهههه
۷ ماه پیشآزاده
10جذاب وهیجان انگیزه
۹ ماه پیشمود
10۲۰۰۰۰
۱۱ ماه پیشHASTI
10😍عالی🤩 😍ممنون😍
۱۱ ماه پیشkourosh
00...... ... ....
۱۲ ماه پیشزینب
10عالیییی خیلی هیجانی و رمز آلوده
۱ سال پیشفائزه
۱۸ ساله 110طبیعیه که من روی شخصیتای همه رمانای مرجان کراش دارم😐
۱ سال پیشtooska
10وای چقدر یه رمان می تونه خفن باشه😢😢😥 مرجان از همین اول آب روغن قاطی کردم از دستت😥😢😭🤣🤣🤣🤣 چقدر یه نویسنده می تونه خفن باشه 🥺رستاک کراش اعظم 🤭تا پنج شنبه ذوب میشم🤦🤦
۱ سال پیشnegar
10پشمااااام در هم شکست 😯😯😯
۱ سال پیشReyhaneh
۲۴ ساله 10پشماااااااااااام
۱ سال پیشآناهیتا
60فکر کنم تا آخر هفته دیگه اوردوز کنم😂🥲
۱ سال پیش۰۰۰
40من دیگه نمی تونم دیگه نمیشه عادی نیست که از نظرم یه فردی که زمین و زمان ازش وحشت دارن انقدر کراشه، نه؟🫠 مگه از رستاک خفن ترم داریممممم
۱ سال پیشHana
30عاه مغزم هنوزم در حال گوزپیچ شدنه هیچی نمیفهمم😂😭 ولی پشمانممممم لنتییی قلبم داره میترکههه
۱ سال پیشکیانا
10این رمان میکشه مارو 😭😂
۱ سال پیش
الهه
10خدا حرف نداری دختر