بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» به قلم مبینا حاج سعید
پارت صد و پنجاه و دوم :
دیدن تئودور، حتی از وصف پولداری ساردین هم عجیبتر بود. تئودور، گویا تبدیل به یک نفر دیگر شده بود و لباسهای گران قیمتی به تن داشت، هرچند که خورشید به سختی از پشت ابرها میتابید، عینک دودی مارکی زده بود و با لبخند کجکیای و دست در جیب، به ما مینگریست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
farima
00بدبخت ابیگل!