پارت سی و هشتم

زمان ارسال : ۲۸۶ روز پیش

فرحان پوزخندی تمسخرآمیز زد و گفت:
- برو بچه‌جون خودتو سیاه کن! طاها فقط سی‌وپنج سالشه! چجوری پدرخونده‌ی تویه؟
به آنی لبخندش را جمع کرد و تشر زد:
- واسه شنیدن این چرندیات جون عزیزمو قسم نخوردم‌ها!
افرا اخم کرد و با لحنی تند و معترض گفت:
- کدوم چرند؟ دِ می‌گم پدرخوندمه! ده‌سال پیش مادرمو عقد کرد، صیغه موقت و اینا هم نه... عقد دائم! من اون موقع هشت‌ساله بودم.‌
فرحان ک

79
37,637 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید