پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۲۹۳ روز پیش

فورا اسپری را برداشت و مقابلش روی زانوها نشست. فرحان با دستی که خونی بود، آن را گرفت و مقابل دهانش برد. بعد از یکی‌دو پاف و چند نفس عمیق، کمی آرام گرفت اما درد پهلو چهره‌اش را در هم کرده بود. دانه‌های ریز عرق بر پیشانی‌اش نشسته بود. از بین دندان‌های به هم فشرده‌اش غرید:
- نامرد عوضی... عمرا با دست‌ خالی می‌تونست حریفم بشه! پدرشو در میارم.
افرا دل‌نگران نگاهش می‌کرد و پرسید:
-

79
37,651 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید