پارت دویست و هفده

زمان ارسال : ۲۹۳ روز پیش

ایوان ابرویی بالا انداخت و بی‌صدا خندید اما به محض برگشتن خنده‌اش را خورد.
ظرف غذا را دوباره مقابل لاریسا قرار داد.
- خوب می‌کنی!
به چشم‌های آبی لاریسا خیره شد.
تنفر توی چشم‌هایش موج می‌زد...
در عین جسارت، ته نگاهش التماس هم دیده می‌شد.
دوست نداشت او را آزار بدهد اما بدون او هم آزار می‌کشید.
حالا که هلن ترکش کرده بود و فقط گاهی سراغش می‌آمد و دوباره می‌رفت، ل

727
380,322 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید