پارت دویست و شانزده

زمان ارسال : ۳۰۶ روز پیش

نگاهش را روی ویکی سوق داد.
- همه نگران یه دختر پرورشگاهی می‌شن!
آلیس با بغض گفت: ولی من فرق دارم، من مادرتم، تو از وجود منی... فکر می‌کنی برام راحت بود؟
آنابت حتی دیگه اشکی هم برای ریختن نداشت‌.
آن‌قدر حرف‌هایشان حرصش داده بود که دیگر نمی‌توانست گریه هم کند.
- تو یه اشتباه بزرگ کردی! اونم به دنیا آوردن من بود... تو می‌دونستی که این خانواده تو رو با بچه تو شکمت قبول نمی‌ک

727
380,420 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • کیمیا

    ۲۱ ساله 15

    من قبلا از زرنیخ خوشم میومد چون خلاف کارهارو به سزای اعمالشون میرسوند اما از وقتی لاریسا رو زندانی کرده ازش بدم اومد اون داره لاریسا رو اذیت میکنه لاریسا مادر یه خانواده اس یه همسر این کار زرنیخ بی شر

    ۱۰ ماه پیش
  • ...

    10

    خارجیا که همسر وتعهد سرشون نمیشه بابا اونا ازادن یعنی فکر میکنن ازادن وبهش افتخار هم میکنن😐

    ۱۰ ماه پیش
  • نفس

    20

    امیدوارم هرچه زودتر خوب بشی گلم و مث همیشه پر قدرت ادامه بدی

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید