پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۴۹۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
به ساعت مچی ام نگاهی انداختم…
مهره های کمرم، گویی اعتصاب کرده و از موقعیتشان گریخته بودند که هرکار میکردم کمر بی صاحابم صاف نمیشد.
چند لحظه چشمانم را بستم…
آن قدری خوابم می آمد که در همان یک دقیقه چشم بستن گمانم یک چرت زذم و برگشتم!
چرخی بر روی صندلی زدم…
از تایم ناهار گذشته بود، اما از آنجایی که جناب دکتر مشغول آزمایشات بی نتیجه یشان بودند، نه کسی جرعت صدا زدن ب
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه زهرا
00میل شدیدی به خفه کردن ادمین دارم
۴ هفته پیشFateme
10عجب ادمین بدجنسیه
۲ ماه پیشKim
00فکر کن داری از خواب شرحه شرحه میشی،***اجازتو داده ولی ادمین کره خره نمیذاره بری کپه کنی.
۳ ماه پیشالهه
10شت
۳ ماه پیشسارینا
10تا الان که عالی و کنجکاوانه بود💜 نمیشه کاری کرد متن اخطار برنامه از زیر نوشته ها برداشته بشه؟؟ خوندن یسره کلمات سخته
۵ ماه پیشنگین
10عالی
۸ ماه پیشNiloofar
10قشنگه
۱۰ ماه پیشستاره
10عالی
۱۰ ماه پیشنننن
10عالی
۱۰ ماه پیشMini
20عع این ادمینه چرا همچینه دلم میخواد بزنمش صدا بوق بده
۱۱ ماه پیشMha
10👍👍❤️
۱۱ ماه پیشfate
10اوووو لالاا برگامممم
۱۱ ماه پیش.
10خفن
۱۱ ماه پیشریحانه
10عالی
۱۱ ماه پیش
سارای
10من به جا آلیس دلم میخواد ادمین رو به تیکه های غیر مساوی تقسیم کنم