در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت یکم
زمان ارسال : ۳۱۸ روز پیش
فصل اول
روزهای اول پاییز بود و هوا داشت رفته رفته تاریک میشد و هنوز گلشن برنگشته بود، این برای کسی مثل مرتضی فاجعه بود که دختری تا این وقت روز به خانه نیاید. تند تند قدم بر میداشت و طول و عرض حیاط را طی میکرد و انتظار میکشید... چانه اش را ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
باران
00به نظرم خوب بود و از نویسنده متشکرم که این رمان زیبا را در اختیار ما گذاشته دستت درد نکنه آزاده جان 🔮💜