پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۳۱۵ روز پیش

افرا بی‌درنگ نهیب زد:
- تو مُفَتشی...؟ کی از تو کمک خواست که مثل سیرابی نشُسته پهن شدی وسط؟
فرحان ناغافل ضربه خورده بود و خیسی و لغزندگی آسفالت کوچه، خیلی زود او را به زمین زده بود. کف دست‌هایش پوسته‌پوسته و زخمی شده بود اما خیلی زود و چالاک از زمین بلند شد. فکش منقبض شده بود و همین‌که نگاه بهمن سمتش کشیده شد، لگدی محکم به پهلویش کوبید و غرید:
- از پشت‌سر می‌زنی نامرد؟
فری

83
39,850 تعداد بازدید
152 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاری

    00

    چه جذاب شد🥺 مرسی نگار جون 🧡🤍

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید