پارت سی و پنجم

زمان ارسال : ۵۱۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

شدت برف بیشتر شده بود و خیابان خلوت‌تر. باد سرد، اشک‌های گرم دخترک را روی گونه‌ها پخش می‌کرد و او با قدم‌هایی تند، بی‌هدف سمت انتهای خیابان می‌رفت.
امروز با این حال نامناسب، توانایی پیاده‌روی و گشتن در پارک‌ها و خیابان‌ها را نداشت. تصمیم گرفت به خانه‌ی محقر و نمور خودش پناه ببرد. اشک‌هایش را پاک کرد و زیر سایه‌بان ایستگاه اتوبوس ایستاد تا از خیس شدن زیر برف، در امان باشد.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاری

    00

    این بهمن چه غیرتی شده😂😂😂 خسته نباشی نگار جون 🏵️🤍🧡😘

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.