پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۵۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

خشمی که آرام آرام و با گفتن هر یک کلمه از زبان طاها، در وجود افرا ریشه می‌دواند، دست‌هایش را مشت کرده و فکش را منقبض کرده بود. از جا برخاست و لب به تندی باز کرد.
- آره خب... ساغر مثل من از هشت‌سالگی تو سگ‌دونی بزرگ نشد! ساغر مثل من از هشت‌سالگی هزارجور رابطه‌ی کثیف رو با چشماش ندید! مجبور نبود مثل سگ کار کنه و شب نون خشک سق بزنه و سر رو آجر بذاره بخوابه، تازه اگه خوابش ببره! اگه نه، تا صب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاری

    00

    بیچاره افرا😔خیلی دوست دارم بدونم سرنوشت طاها و افرا و ساغر چی میشه🥺

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.