پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۳۰۵ روز پیش

خشمی که آرام آرام و با گفتن هر یک کلمه از زبان طاها، در وجود افرا ریشه می‌دواند، دست‌هایش را مشت کرده و فکش را منقبض کرده بود. از جا برخاست و لب به تندی باز کرد.
- آره خب... ساغر مثل من از هشت‌سالگی تو سگ‌دونی بزرگ نشد! ساغر مثل من از هشت‌سالگی هزارجور رابطه‌ی کثیف رو با چشماش ندید! مجبور نبود مثل سگ کار کنه و شب نون خشک سق بزنه و سر رو آجر بذاره بخوابه، تازه اگه خوابش ببره! اگه نه، تا صب

79
37,631 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاری

    00

    بیچاره افرا😔خیلی دوست دارم بدونم سرنوشت طاها و افرا و ساغر چی میشه🥺

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید