خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و چهارم
زمان ارسال : ۱۳۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
ماشین حسام جلوی مطب متوقف شد، تمام مسیر بینشان سکوت بود. نیهان حتی نگاهش را از حسام میگرفت، در ماشین را باز کرد و پیاده شد. باد سردی میوزید و دخترک سرش را کمی در یقهی پالتو فرو برد. ماشین را دور زد و همراه حسام وارد مطب شد. حسام جلوتر قدم برمیداش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Sara
00عالی بود من که خیلی راضیم از این رمان و حتما هم پیشنهاد می کنم شما هم بخونید 🙂