قلمرو رز به قلم حدیث افشارمهر
پارت یکم :
با استرس دستم را جلو بردم و لیوان مقوایی یک بار مصرف را پر از چای تازه کردم و روی میز استیل قرار دادم. تلفن قدیمی طوسی رنگ را با شانه به گوشم چسباندم و با صدایی آرامی غریدم:
-گور به گور بشی سلین که من رو توی این دردسر انداختی!
ن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایدا
00عالی عالی بینظیره ولی خشن