پارت دویست و دوازده

زمان ارسال : ۳۱۳ روز پیش

ایوان از روی زمین بلند شد.
لاریسا بیشتر خودش را به در فشرد.
انگار که می‌خواست فاصله خودش و او را بیشتر کند.
ایوان پوزخندی زد.
- از همون لحظه‌ای که پاشدی حواسم به همه چی بود، فقط خواستم امتحان کنی و مطمئن بشی!
چیزی نداشت بگوید.
اصلا نمی‌توانست حرف بزند.
انرژی‌اش از ترس جوری تحلیل رفته بود که زبانش را هم نمی‌توانست حرکت دهد.
هنوز توی شوک بود.
کمی همان‌طور

727
380,363 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطی

    10

    🥺😍😍عااالییی هر پارت داره هیجان انگیز تر از قبل میشه خسته نباشی نویسنده عزیز ♥️😍

    ۱۰ ماه پیش
  • ....

    20

    بچه ها به آنابت هم حق بدید دختر حساسیه تو زندگی هیچ محبت واقعی ای از خانوادش ندید، اینکه اینقدر زود وابسته ایوان شد تقصیر خودش نیست از بی کسی و تنهاییشه تازه ایوان خانوادش و پیدا کرد بیشتربراش مهم شد

    ۱۰ ماه پیش
  • مهدیه

    10

    پس ایوان مگه عاشق هلن نبود؟ و اینکه مادر ایوان همون بتی هستش؟

    ۱۰ ماه پیش
  • آتش

    00

    عشق حقیقی ایوان هلن.ولی هلن وجود خارجی نداره.یعنی زنده نیست.ممکنه خودش با مرگ طبیعی مرده باشه یا که ایوان بعد خیانت هلن کشتتش.ممکنم هست قربانی آخر باشه.در هر صورت ایوان عاشق لاریساست چون شبیه هلنه

    ۱۰ ماه پیش
  • ...

    30

    دیگه حالم از انابت و کاراش بهم میخوره

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید