زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت دویست و هشتم
زمان ارسال : ۳۲۰ روز پیش
***
لپ تاپش را آورد و مقابل لاریسا گذاشت.
لاریسا نگاه اخم آلودش را به چشمهای ایوان دوخت.
ایوان با تکان سر اشاره کرد که لپ تاپ را نگاه کند.
با حرص چشم غرهای رفت و به لپ تاپ خیره شد.
با دیدن تصویر ونسا، چیزی ته دلش فرو ریخت.
دردی از قلبش گذشت و دلتنگی بیشتر از قبل خودش را نشان داد.
- این و چطور گیر آوردی؟
- چی رو؟
نگاه دلتنگش جزء به جزء صورت ونسا را از
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
بهاره جوون
10از اینجاش خیلی خوشم اومد که ایوان به لاریسا گفت دخترمون یعنی ونسا رو دخترش میدنه فقط نویسنده اینجاش برام مجهوله که کی ایوان عاشق لاریسا شده؟