زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت پنجاه و هفتم :
قدم برداشتم و این فاصله کوچیک و این دفعه من پر کردم.
طره موهای چسبیده به گونمو سمجوار پس زد.
خدایا... ممنونتم!
یه بار دیگه منو شرمنده خودت کردی.
سام من زندس... و الان کنارمه.
میدونستم قلبم اشتباه نمیکنه.
ازش فاصله گرفتم:
- سام؟ تو... .
- فقط بزار واسه بعد!
و حتی فرصتی واسه موافقت نداد و واسه چندمینبار شکارم کرد.
نفسای گرمش رو گونم تو سردی این هوا بی
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۶۲۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
عالی
00عالی
۴ ماه پیشعالی
10عالی
۴ ماه پیشماه
00دوستان نویسنده گفتن که پنل باز ارور میده نتونستن امروز پارت بزارن
۲ سال پیشفاطمه
30وای سام چه مظلوم شده و اینک رسیدن سام و رخشا امکان یافت تمام شد رفت خداوکیلی خیلی حرص خوردم 😂😂😂😂😂😂😂😂
۲ سال پیشماریا
70خب اینجورکه پیداست ازاونجایی که اینااجازه ی حرف زدن به هم نمیدن وپارتهای خانوم نویسنده کوتاهه تا۱۰پارت آینده ایناهنوزدرحال رفع دلتنگی هستن😅😂
۲ سال پیشپروانه
20خب خب عزیزانم یه نفسه راحت بکشین دیگم حرص نخورین جدای به پایان رسید این رمان منو یاده فیلم یوسف***میندازه اشکمونو دراورد
۲ سال پیشسمیرا
10سام چه رمانتیکه
۲ سال پیش
نسیم
00خیلی قشنگ