زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت دویست و سوم
زمان ارسال : ۳۲۶ روز پیش
دستش را از روی دستگیره برداشت و قدمی از در دور شد. در گوشه گوشه آن تاریکی سنگینی نگاههای را احساس میکرد.
آب دهانش را به سختی فرو داد و با صدایی مرتعش گفت: کسی اینجا هست؟
یک دقیقه، دو دقیقه... صبر کرد اما جوابی نشنید. این خانه انگار خارج از مکان و زمان بود و حتی هیچ ساعتی در هیچ کجای خانه به چشم نمیخورد.
قدمی به سمت پلهها برداشت و دوباره صدای لرزانش توی خانه پیچید: میدونم ای
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آمنه آبدار | نویسنده رمان
همین پارت که کمتر از یه ربع وقتتون رو برای خوندن گرفت بیشتر از ۵ ساعت تایپش طول کشیده
۱۱ ماه پیشآمنه آبدار | نویسنده رمان
منظورم از گفتنش هم اینه که نویسندگی تمرکز بالایی میخواد و با مشکلاتی که چند ماهی درگیرشون بودم تمرکزی برای نوشتنش نداشتم
۱۱ ماه پیشآمنه آبدار | نویسنده رمان
وگرنه کسایی که توی طول پارتگذاری رمانهای قبلی با من همراه بودن میدونن که من امکان نداشته هیچ رمانی رو انقد به حال خودش رها کنم و ننویسم. باز هم ممنونم از صبوریتون.
۱۱ ماه پیشنفس
40وایییییی ینی آخرش چی میشه؟ بی صبرانه منتظرممممممم آمنه جون
۱۱ ماه پیش
آتش
20خانم گفتم وقتی پارتگذاری رو شروع کنید که دیگه تا تهش تخته گاز برید ..امیدوارم همینجوری باشه..این پارتو پیشنهاد میکنم کسایی که نظرمو میبینن بخونن ..این پارت از همه لحاظ از ۲۰۲ پارت دیگه سر تره