زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت پنجاه و سوم :
- دیگه دوستش ندارم. از همون موقعی که قولش رو شکست مهرشو از دلم ریختم بیرون. الان قلبم واسه یکی دیگهاست.
پوزخندی زد:
- تو هنوز عاشقشی؛ عین سگ هنوز واسه عطر تنش لهله میزنی و حاضری هرچی داری بدی تا دوباره ببینیش. تو یه عاشق احمقی!
اشک از چشمام بارید.
قلبم این بار نه اینکه شکست؛
له شد. خیره شدم به نیمرخ متعلق به مردی که به اندازه یه عمر دلتنگشم.
ادامه داد:
- باید
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۶۲۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مهنا
00ووییییییی یه جوری شدم😍💔
۲ سال پیشهعی
00ذوب گشتم ننهههه🥺
۲ سال پیشهیس
10داستان عالی پیش میره عذاب کشیدن بعضی جاها لذته،دوسش دارم
۲ سال پیشبهار
00بیچاره رخشا این حقش نیست بعد ۵ سال اما سام هم گناهی نداره اون خودش بیشتر داره عذاب میکشه😰😢😢🥺
۲ سال پیشمری
10قلبم اتیش گرفت بای
۲ سال پیش
سیتا
00یعنی اینجا سام و رخشا با هم خوب میشن مثل قدیم