پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۵۴۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

مهرانگیز شتابزده و سراسیمه با قدم‌های بلند قدم برمی‌داشت سمت بخش اورژانس سوختگی می‌رفت. اشک‌هایش پی‌درپی روی گونه می‌غلتید و نفسش تنگ آمده بود. نگاهش به ساغر افتاد که روی صندلی نشسته بود. همینکه ساغر صدای قدم‌هایی را از انتهای راهرو شنید، نگاهش را ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.