پارت دویست و یکم

زمان ارسال : ۳۶۰ روز پیش

پرورشگاه امکانات خوبی داشت...
می‌شد گفت در رفاه کامل زندگی می‌کرد اما همه چیز امکانات نبود.
او از آن پرورشگاه چیز دیگری می‌خواست مثلا وقتی بازی می‌کرد، می‌‌دوید و زمین می‌خورد، جای اینکه خودش بلند شود و بغض کرده دست روی خراش پایش بکشد و بعد به ناچار وانمود کند چیزی نشده، صدای مادرش را می‌شنید...
محبتش را حس می‌کرد، بلندش می‌کرد و او توی آغوشش می‌خزید و تا دلش می‌خواست ن

727
380,375 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    10

    نویسنده از لاریسا هم بگو چی شد پس لاریسا

    ۱۲ ماه پیش
  • هانی

    10

    عااااالی درجه یک خسته نباشی آمنه جووون ❤️🌹

    ۱۲ ماه پیش
  • سمیرا

    50

    قلم نویسنده خوندنیه

    ۱۲ ماه پیش
  • رویا

    70

    ایوان آب هم میخوره براش نقشه ردیف میکنهههه😭😭😭خیلی خفنه

    ۱۲ ماه پیش
  • رویا

    40

    ایوان آب هم میخوره براش نقشه ردیف میکنهههه😭😭😭خیلی خفنه

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید