پارت ده

زمان ارسال : ۱۳۱۱ روز پیش

لحظات به کُندی و عذاب‌آور می‌گذشت. عسل بی‌قرار و متوحش، منتظر ملودی بود. صدای زنگ تلفن او را از جا پراند. آب دهانش را قورت داد و گوشی را برداشت. شماره‌ی پدرش بود.
- الو ، عسل...
سعی داشت ارتعاش صدایش را مخفی کند و جواب داد:
- الو... جانم بابا؟
- چرا مدرسه نرفتی؟ الان ب
1393
277,444 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آنیا

    00

    ایشالا ملودی سقط چه دختره یه عوضیه جای خالی

    ۴ سال پیش
  • رمان خون

    10

    جز بزنه ملودی فقط

    ۴ سال پیش
  • A.t

    20

    ملودی چقدر عوضیه دلم واس عسل میسوزه و همینطور مهدخت های دختره بیچاره هیق😥

    ۴ سال پیش
  • آرام

    10

    در یک کلام ملودی پچل پیسسسک

    ۴ سال پیش
  • مهدیه

    ۱۸ ساله 100

    وای خدا هیچ وقت دوستی مثل ملودی نصیبمون نکنه اینجور دوستا دست دشمن رو از پشت بستن😨😨😨😰😥😢

    ۴ سال پیش
  • عسل

    ۱۵ ساله 110

    این ملودی رو بدن به من****میدم 😡😡😡😡تکرار میکنم خدا لعنت کنه دوستی رو که از دشمن هم بدتره😣

    ۴ سال پیش
  • عسل

    150

    وای عسل معتاد شد😭😭😭دلم برا مهدخت میسوزه😢نسیمم خوبه😊❤😍ولی نوید ازهمه بهتره😁😂اخلاقش مثل داداش خودمه

    ۴ سال پیش
  • Zarnaz

    ۱۷ ساله 51

    عالییییییی مرسیییی😘😍💜

    ۴ سال پیش
  • ^_^

    130

    وای عسل بیچاره چه رفیق عوضی ایی داره 😔

    ۴ سال پیش
  • ...

    120

    ای ننه عسل🥺 این ملودی چه بیشعوری دختره مواد فروش😐

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید