طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نهم
زمان ارسال : ۱۳۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
آهسته وارد اتاق شد و زیر پتو خزید. چشم بست و هنوز پلکهایش گرم نشده بود که صدای ویبرهی گوشی بلند شد. حس کنجکاوی مانع از خوابش شد و دست دراز کرد سمت گوشی. صفحهی گوشی را روشن کرد و چند لحظه خیره ماند به صفحه. پیامکی از شمارهای ناشناس که ذخیره نشده بود. اما چقدر به نظرش آشنا می
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
عسل
۱۷ ساله 140وای آره😭😭😭چراا آخه😭😭این دوستش ملودی همش تقصیر اونه برع بمیره ملودی😭😭باهم اسم من چیکار کردی😭😭😂😂😂
۴ سال پیشحاتم
32عسل جان معتاد شدی رفت خخخ
۴ سال پیشآنیا
30احساس خوبی به ملودی ندارم 😒😑
۴ سال پیشعسل
۱۵ ساله 170خدا دوستایی که آینده ادم رو میسوزونن نابود کنه🔫😑 البته مقضر خوده عسل هم هست مباید انقدر راحت اعتماد کنه معتادشد رفت
۴ سال پیش_
110بیا گیر دوست ناباب اومدی معتادت کرد
۴ سال پیششیوا
۲۱ ساله 50نگارجونم خیلییی برات خوشحالم و امید دارم در اینده نویسنده ای میشی که اسمت زبون زد عام وخاص میشه و میدرخشی😍😍😍😍😄😄😚😚😘😘😘
۴ سال پیشZarnaz
۱۷ ساله 20عالییییییییی💜😍😘
۴ سال پیشارو
62محسن شماره نسیمو از کجا آورد؟؟؟
۴ سال پیش...
60خب وقتی کارتش رو نسیم داشته حتما زنگ میزده که بپرسه کی فتو حاضر میشه یا مغازه بازه ؟
۴ سال پیشعسل
۱۷ ساله 120وایییییییییییی عسل معتاد شد😭😭😭آخه چراااا😭😭😭منم اسمم عسله ولی مثل تو از اینکارا نکردم عسل😭😭😭😍😘رمانت عالیه نگارجون خیلی دوست دارم
۴ سال پیشآرام
130😱عسل معتاد شد
۴ سال پیش?
132عسل قرص روانگرد میخوره
۴ سال پیشجوجو
150اه معتاد قرصا شد😑
۴ سال پیش
داروین
190معتاد شد رفت😑