پارت بیست

زمان ارسال : ۳۶۹ روز پیش

سمت اتاق می‌رفتند که صدای در زدن‌های پی‌درپی از حیاط به گوش رسید. لحظه‌ای به یکدیگر نگاه کردند و سمت در سالن رفتند. کسی به‌شدت در را می‌کوبید و همزمان با ورود طاها به حیاط، مهرانگیز هم از خانه بیرون آمد.
- کیه؟ چه‌خبره؟ چی‌شده؟
مهرانگیز این را پرسید و طاها با قدم‌های بلند سمت در رفت. همین‌که در را باز کرد، نصیر پا به حیاط گذاشت و یقه‌ی طاها را چنگ زد.
- خوب چوب حراج زدی به

79
37,662 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید