خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۱۳۷۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
اولین صبح کاری نیهان در مطب شروع شده بود. مشغول مرتب کردن میزش بود و چیزی تا آمدن بیمارها نمانده بود. حسام روپوش سفید را تنش کرد و عینکی مستطیلی و ظریف گذاشته بود. از اتاق بیرون آمد و برگهای روی میز گذاشت که نیهان نگاهش را بالا گرفت. با دیدن حسام با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
:-)
00خیلی عالی ممنون نویسنده جون.فقط چرا عکس مهراد نیست :-/