خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۱۳۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
دستش روی دستگیره فشرده شد و از اتاق بیرون رفت. حسام با نفسهایی تند و عصبی سمت پنجرهی اتاق رفت. دستش روی لبهی پنجره مشت شد و با حرص ضربهای به دیوار کوفت. مهراد که از اتاق بیرون آمد، با اخم، نگاه تحقیرآمیزی به نیهان انداخت. رو به بیتا کرد و خداحافظ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ارام
10رمانش عالیه خیلی از نظر من خیلی خوشگله حتما بخونید