بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» به قلم مبینا حاج سعید
پارت صد و سی و یکم
زمان ارسال : ۵۴۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
جای زخم قدیمی شانهاش تیر کشید و نفسش برای لحظهای قطع شد و با چشمان باز و گرد شده، به دودی که در حیاط پیچیده بود نگریست. همان لحظه بود که به نتیجهای دربارهی زندگیاش رسید. روی آرنج دردناکش غلت خورد و به دودی که از پنجرهی بالا سرش خراج میشد و آتش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
farima
20عجب محله ای! ترور چی شد؟